یسنا - حسنایسنا - حسنا، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
پیوند آقا و بانو♥ ♥پیوند آقا و بانو♥ ♥، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

سیب های سرخ زنـــ♥♥ــــدگی

هفتــــღــــღـــــه 32 بارداری

این هفته نوبت دکتر داشتم و علاوه بر اینکه صدای قلب دخترا رو شنیدم تاریخ دقیق سزارین رو پرسیدم . دکتر گفت 22مرداد و برابر با هفته 36 بارداری . واسم همون داروهای قبلی رو تجویز کرد + امپول پرولوتون که خیلی کمیابه و هر هفته باید تزریق شه  همسری بعد از اینکه بیشتر داروخونه ها رو جستجو کرد بالاخره تونست تو داروخونه زیبا شهر فقط دو امپول رو پیدا کنه نمیدونم چرا سرمای کولر پاسخگو نیست و بدنم خیلی داغه ، مدام عرق میریزم و مطالعه کردم که عادیه بیشتر شبا درد دارم و به زحمت خوابم میبره . نمیدونم چرا اشتهام کم شده و نگران این موضوعم   ابجی معصومه قراره واسه تولد دخترا بیاد و از این موضوع خوشحالم از اینکه خانوادم و مخصوصا ...
31 تير 1394

✔ هفته 31 بــــــــارداری

ترک های شکمم تو این 8 روز در حال افزایشه و سعی میکنم روغن زیتونو فراموش نکنم اما بعضی وقتا واقعا حوصله ندارم. همسری فقط بهم گوشزد میکنه این موضوعو.... اگه ظهر نخوابم ؛شب خواب راحتی دارم در غیر اینصورت تا صبح بیدارم  یکی از لباسای بارداریم واسم تنگ شده و گذاشتمش کنار این هفته سونو هم رفتم و دو ست داشتم کوچولوهای نازمو ببینم . سونوگراف گفت همه چی عالیه و مشکلی ندارم . وزن دخترا : 1500 و 1200 بود . وضعیت یکیشون بریچ و دیگری سفالیک .تاریخ زایمانو گفت 20 شهریور! وقتی حرفای سونوگرافو شنیدم خیالم راحت شد و بی اندازه خدا رو شکر کردم  مصرف دلستر ؛ بستی ؛ میوه ؛ فرنی و لبنیات رو بالا بردم . قراره شیرینی خامه رو اضافه کنم . ...
25 تير 1394

من یه مامانـــــــــم◑◑◑◑

من يه مامانم....... خيلي وقته كه ديگه لباساي قبلم اندازم نيست اما ......ازينكه ميبينم فرزندم روز به روز با بزرگ شدنش لباساش ديگه اندازش نيست حس خيلي خوبي دارم. چاق شدم و اندامم ديگه مثه قبل نيست اما ....وقتي فرزندم و نگاه ميكنم و قد و بالاشو ميبينم ذوق ميكنم خيلي وقته كه ديگه وقت نميكنم ارايش كنم اما .....وقتي فرزندم اراسته است و زيبا همه چي يادم ميره خيلي وقته كه براي خودم وقت زيادي ندارم اما .....ازينكه تمام وقتم صرف رسيدگي به فرزندم ميشه يه جور خاصي خوشحالم خيلي وقته كه نتونستم غذامو تا گرمه و لذت داره تا اخرش بخورم اما ....وقتي فرزندم شيرشو با ميل ميخوره و تموم ميشه انگار خوشمزه ترين غذاهاي دنيا رو خوردم خيلي وقت...
23 تير 1394

وقتی از مادری خسته می شوید

  پای درددل تازه‌ مادرها اگر بنشینید، یک سری دغدغه‌های مشترک و آرزوهای دست‌ نیافتنی دارند که به نظر بقیه ممکن است خیلی مسخره برسد! این که کسی آرزویش (واقعا آرزویش) چند ساعت خواب پیوسته باشد، برای آن‌هایی که هنوز مادر نشده‌اند و می‌توانند تا لنگ ظهر بخوابند، بیشتر شبیه شوخی است؛ اما این ماجرا کاملا جدی است! اگر هنوز مادر نشده‌اید، این دو صفحه بهتان می‌گوید که قدر چه چیزهایی را بدانید و از فرصت‌های‌تان چطور برای آرزوهای دست نیافتنی آینده استفاده کنید! اگر هم مادر هستید، این دو صفحه حس نوستالژی دوران نوزادی را برای‌تان زنده خواهد کرد و با هرکدام از این جمله‌ها پیش خودتان می&...
22 تير 1394

هفته ۳۰بــــــ♦ــارداری و آخرین هفته از ماه هفت

این هفته خیلی واسم سخت گذشت.امپول بتامتازون رو شب ساعت ۱۱تزریق کردم و فرداش حرکات دخترا کم شد . خیلی نگران شده بودم . سه امپول بعدی ۲۴ساعت بعد بود. شب بعدی دوباره ساعت ۱۱واسه امپول رفتم و از پرستار راجع به این امپول پرسید م که گفت ربطی نداره حرکات جنین کم شه .  خلاصه یه نامه گرفتمو رفتم زایشگاه تا دکتر بخش خودش نظر بده. رفتیم زایشگاه و دکتر دربهشتی آنکال بود. یه سونو نوشت واسه بیمارستان امام علی و گفت همین الان واسه سونو اقدام کنم.  من و همسری ساعت ۱۲شب راهیه بیمارستان امام علی شدیم و من کلی استرس داشتم . پاهام خیلی درد میکرد  و نمیتونستم بایستم. بعد از کلی پیاده  روی تو بیمارستان به قسمت زایشگاه رفتم و گفتم...
17 تير 1394

خدایا شکرـــــــــــ❥

        وقـتی تنهــا میــشم                   بـا صـدا زدن اســم خــدا آرام میــشم                وقــتی گـریه میـکنم              بـا صـدا زدنن اسـم خـدا آرام میـشم           چقـدر آرام میـگیـرم که بـه خـدایم نزدیـک شـده ام      وقـتی نمـاز میـخونم        چـقدر آرام میــگیــرم     خـدا جــون خیــلی دوسـتت دارم خیــلی   عــشق مــن فقط خـــداست      ...
16 تير 1394

هفتــــــ❀ــــــــه 29 بارداری

خیلی گرمایی شدم و  دست و پاهام مدام داغه ؛اصلا با کولر هم سرد نمیشم مگر حمام . که اونم تا یه ساعت سر حالم بعد برمیگردم به همون حالت قبل                 اشتهام افت کرده و هیچی میل ندارم انگار خودبخود سیرم . با این حال سعی میکنم شیر و خرما رو ادامه بدم                                                         نوبت دکتر هم داشتم  _آزمایش گلوکزی که دادم رو بررسی کرد و گفت مشکلی ندارم و فقط کم خونم _صدای قلب نی نییام رو هم شنیدم _ خدا راشک...
11 تير 1394

من یک مـــــــادرم••••

عزیزانم,فرزندانــــــــــــــــــــــم من مادرتان هستم... من با عشق, با اختیار, با اگاهی تمام پذیرفته ام که مادرتان باشم  تا بدانم خالقم چگونه مخلوقش را دوست میدارد هدایت میکند و در برابر خواسته های تمام نشدنی اش لبخند میزند و در اغوشش میگیرد, من یک مادرم هیچ کس مرا مجبور به مادری نکرد...  من به اختیار مادر شدم تا بدانم معنی بی خوابی های شبانه را تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت همه حجم سکوتی,که گاه از خودگذشتگی نامیده میشود...  تا بدانم حجم یک لبخند کودکانه ات می تواند معجزه زندگی دوباره ام باشد... من نه بهشت می خواهم نه اسمان و نه زمین ...  بهشت من زمین من و زندگیم نفس های ارام...
7 تير 1394

هفته 28 بــــ♡ــــــ♡ـــارداری

آزمایش گلوکزو هنوز دکتر ندیده که نظر بده چون 11 همین ماه نوبت دارم . اما بنظر خودم قندم پایینه  درد شدید پا و لگن خیلی اذیتم میکنه و شبا دردش بیشتر میشه  بعضی وقتا کمر درد دارم که با دو ساعت استراحت تقریبا ساکت میشه  متاسفانه نمیتونم زیاد پیاده روی کنم چون خیلی زود تپش قلب میگیرم و پاهام درد میگیره هر صبح که بیدار می شم پاهام ورم زیادی کرده  شیر محلی رو خیلی دوس دارم و  همسری به محض اتمام شیر واسم تهیه میکنه به شیرینی و خربزه و هندوانه و ماست علاقه شدید پیدا کردم . مخصوصا حالا که ماه رمضانه طرفدار  زولبیا و بامیه ام . بیشتر لباسام واسم تنگ شده و فقط لباس با...
3 تير 1394
1